جزیرۀ ابن عمر، نام شهری میان موصل و نصیبین، و گویند جبل جودی که کشتی نوح بدان قرار کرد نام کوهی نزدیک بدین شهر است. و این شهر را عبدالعزیز بن عمر برقعیدی پی افکنده است و نسبت بدان جزریست. (از ابن بطوطه)
جزیرۀ ابن عمر، نام شهری میان موصل و نصیبین، و گویند جبل جودی که کشتی نوح بدان قرار کرد نام کوهی نزدیک بدین شهر است. و این شهر را عبدالعزیز بن عمر برقعیدی پی افکنده است و نسبت بدان جَزَریست. (از ابن بطوطه)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 50هزارگزی شمال باختری اهواز و کناررود کرخه با 2000نفر سکنه. آب آن از رود خانه شاهورو کرخه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی قالیچه و جاجیم بافی و راه شوسه است. در محلی بنام با کوه آثار ابنیۀ قدیم از قبیل آجر و سفال مشاهده میشود. این آبادی را بالا کوه نیز می گویند و ساکنان از طایفۀ کعبند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 50هزارگزی شمال باختری اهواز و کناررود کرخه با 2000نفر سکنه. آب آن از رود خانه شاهورو کرخه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی قالیچه و جاجیم بافی و راه شوسه است. در محلی بنام با کوه آثار ابنیۀ قدیم از قبیل آجر و سفال مشاهده میشود. این آبادی را بالا کوه نیز می گویند و ساکنان از طایفۀ کعبند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
آنچه از دیرباز در حرکت و سیر است. (فرهنگ فارسی معین). که سیری کهن دارد. که گردشی قدیم دارد. آنچه سالهاست که در گردش و حرکت است: درستی خواست از پیران آن دیر که بودند آگه از چرخ کهن سیر. نظامی. اگر شادیم اگر غمگین در این دیر نه ایم ایمن ز دوران کهن سیر. نظامی. ساقی بیار باده که رمزی بگویمت از سرّ اختران کهن سیر و ماه نو. حافظ (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
آنچه از دیرباز در حرکت و سیر است. (فرهنگ فارسی معین). که سیری کهن دارد. که گردشی قدیم دارد. آنچه سالهاست که در گردش و حرکت است: درستی خواست از پیران آن دیر که بودند آگه از چرخ کهن سیر. نظامی. اگر شادیم اگر غمگین در این دیر نه ایم ایمن ز دوران کهن سیر. نظامی. ساقی بیار باده که رمزی بگویمت از سرّ اختران کهن سیر و ماه نو. حافظ (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کمسال، کم زی کم سن کم سال، آنکه عمر اندک دارد: (سه چیز است کان در سه آرامگاه بود هر سه کم عمر و گردد تباه)، (بهندوستان اسپ و در پارس پیل بچین گربه ز ینسان نماید دلیل)، (نظامی)
کمسال، کم زی کم سن کم سال، آنکه عمر اندک دارد: (سه چیز است کان در سه آرامگاه بود هر سه کم عمر و گردد تباه)، (بهندوستان اسپ و در پارس پیل بچین گربه ز ینسان نماید دلیل)، (نظامی)